19 روزگی
سلام ناز گلم دیشب دختر خیلی خوبی بودی. دو سه بار بیشتر بلند نشدی. مامانی و دایی محمود هم صبح ساعت ۷ رفتن. داداشی هم همزمان با اونها بیدار شد و دیگه نخوابید. بعدش زن عمو واسمون اش اورد. عمو داریوش اینا دیروز اومده بودن خونه بابابزرگ بودن می دونستم که میان دیدنی شما. واسه همین بلند شدم به جم و جور کردن. بابا ۹ از سر کار اومد و عمو اینا ۹۰۵ اینجا بودن. یه ساعتی بودن و رفتن. بعد از رفتن عمو اینا بابا و داداش گرفتن خوابیدن. یه ساعت بعدش هم من و شما بهشون ملحق شدیم. عصر هم عمو یحیی اینا اومدن اینجا. از ترس بدو بدو کردن داداش و امیر علی کل مجلس تو بقلم بودی. سر شب هم باباجون و دایی سعید و خاله معصومه اومدن اینجا. مامان...